مثنوی خاکستر ققنوس
بسم الله النور...
تقدیم به روح مطهر همه ی شهیدان
فجر سلیمانی
خاکستر ققنوس دیگر پر درآورده
خورشید از پشت حقیقت سر درآورده
دارد صدای گرگ ها از دور می آید
از آنطرف هم کاروانی نور می آید
ما پشتمان گرمم است تا خورشید را داریم
تفسیر دوم آیه ی توحید را داریم
ما مرد میدان خطر،ما مرد پیکاریم
حتی برای سر سپردن هم شعف داریم
ما اهل طوفانیم از دریا نمیترسیم
ما از صدای نعره ی سگ ها نمیترسیم
در سینه ی ما جای دل یک ابر طوفانی ست
تکه عقیق سرخی از خون سلیمانی ست
ما را دگر از گوشهی زندان نترسانید
از زوزهی روباه بی دندان نترسانید
بیش از چهل سال است ما با درد میجنگیم
حتی درون خانه با نامرد میجنگیم
عین الاسد یک سیلی خیلی ملایم بود
حاشا اگر این انتقام خون قاسم بود
ما پیشتر هم گفته ایم از نسل سلمانیم
ما رستم و سهراب،ما فرزند ایرانیم
خون شرف چون موج در رگهای ما جاریست
بی سر پریدن در مرام ما سبک باریست
این کوه هرگز تکیه بر ماتم نخواهد زد
این قوم هرگز رو به نامحرم نخواهد زد
ما دست بر زانوی غیرت یا علیع گفتیم
ما گفتنی ها را از اول با علیع گفتیم
گفتیم ما تا پای جان در لشکرت هستیم
ما پاسبانان حریم سنگرت هستیم
دشمن اگر نزدیک،اما دوست بسیار است
هرچند راه عاشقی سر سخت و دشوار است
بیش از چهل سال است ما این راه پیمودیم
این راه را خیمه گاه ماه پیمودیم
خورشید کم بر جان این گلشن نتابیده
کم لاله ی بی سر در این صحرا نخوابیده
پیش قدومت کوهی از سر هم بخواهی هست
صدها سلیمانی دیگر هم بخواهی هست
بگذار سگ ها دائما هی دُم بجنبانند
شاید به قدر استخوانی هدیه بستانند
من شهد نامت را به کوهی می نخواهم داد
یک تار مویت را به ملک ری نخواهم داد
آموختم از مرگ مالک درد یعنی چه
آموخت ما را حاج قاسم مرد یعنی چه
مردانگی اصلا به این آداب ظاهر نیست
مردانگی اصرار بر حفظ ظواهر نیست
مردی ز وق وق کردن سگ ها نترسیدن
در تنگناها دست از مولا نبریدن
مرد از نبرد تن به تن خسته نخواهد شد
بر نو عروس فتنه دلبسته نخواهد شد
تنها سلاح مرد میدان عشق و ایمان است
تنها به امید و توکل کار آسان است
مورد فراوان بوده دزدی از امانت کرد
وقت بزنگاهان به ارزش ها خیانت کرد
بوده کسی پشت تریبون یا علیع گفته
از آنطرف بر وعده دشمن بلی گفته
والله دشمن خیر ماها را نمیخواهد
جز بندگی و خاری ما رانمیخواهد
عمری زبیت المال با دوز و کلک خوردی
یک دفعه دیدی از عدالت بد کتک خوردی
ما دستمان سنگین صدایش مثل طوفان است
هر کس که با حق دشمنی کرده پشیمان است
جان برادر رنج دوران را تحمل کن
قرآن بخوان،قدری در آیاتش تعقل کن
تا فرصتی مانده بیا و راه پیدا کن
بر دشمن حق پشت کن،رو سوی مولا کن
تدبیر یعنی چشممان بر این وآن باشد؟
هی دست خالیمان به سمت دشمنان باشد؟
اصلا خدا را خوش می آید سفره ها خالیست
آن وقت وضع یکسری ها دائما عالیست
مردم ولی نعمت ما و شما هستند
مردم امانت گرانقدر خدا هستند
جان برادر صبر هم اندازه ای دارد
این زخم های کهنه خون تازه ای دارد
ایران ما جز عشق و عزت هیچ لایق نیست
کم روی این پیراهن زرین شقایق نیست
ایران ما شایسته ی آبادی و شور است
هرجا که میبینی هزاران قلهی نور است
باور کنید اصلا نیازی بر اجانب نیست
اصلا نیازی بر خرید جنس خارج نیست
دست جوانان وطن را سخت بفشارید
تکلیف کشور را به دست غیر مسپارید
ما اولین درمانگر قطع نخاع هستیم
ما صاحب تولید در بحث فضا هستیم
در بحث موشک قدرتی داریم طوفانی
پر افتخار هستیم در توریسم درمانی
در کشت گندم راه را بر دشمنان بستیم
امروز در بحث شکر هم خود کفا هستیم
نانو،رباتیک،بالگرد،رادار یا فولاد...
ما هرچه را که خواستیمش اتفاق افتاد
در هسته ای امروز اگر صاحب سخن هستیم
یا صاحب تولید چندین ناوشکن هستیم
اینها همه ما حاصل دست جوانان است
اینها نماد عزت و فرهنگ ایران است
برخیز ای جان برادر وقت پیکار است
کار زمین مانده،عقب افتاده بسیار است
با یا علیع برخیز و سختی را تحمل
یکبار هم بر قدرت داخل توکل کن
شاعر:محمد معاذالهی پور
22بهمن98
Instagram id: @kateb14118_offical
Telegram id: kateb14
salam aliii